خاکستری مایل به آبی

■ امروز سی ام آبان مصادف با آخرین روز از آخرین آبانی که تا این لحظه از عمر گذروندیم هست ... از اون طرف چهارم ربیع الثانی سال ۱۴۴۲ هست ... از اون طرف بیست نوامبر بیست بیست میلادیه ... احمقانه است ... امروز امروزه اما سال‌ها و نام‌های مختلفی داره مثل بچه‌های دو اسمه :) که تازه وضع اونا بهتره الان توی یه تاریخ بین سه تا اسم اسیریم:)

[ پنجشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۹ ] [ 21:25 ] [ ماه ] |

[ پنجشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۹ ] [ 16:2 ] [ ماه ] |

[ چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۹ ] [ 3:41 ] [ ماه ] |

[ چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۹ ] [ 0:28 ] [ ماه ] |

[ سه شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۹ ] [ 15:51 ] [ ماه ] |

هوا یه طوریه که درس خوندن ظلمه ... جدا شدن از پتو ظلمه ... بیداری ظلمه... و فقط اینکه به سبک برادران شربت اوقلی(غ) لوله و پیچیده شی توی پتو و بخوابی کار درستیه.. فقط همین فقط همین فقط همین ...شبیه کلاس اولی‌هایی که خوشحالن میرن مدرسه ... بعد متوجه میشن هر روز باید برن مدرسه شدم امروووز:)

+ سرده سرده سرده خیلی سرده اینطوری که انگشتام منقبض شدن و انگشترام از دستم هی سر میخورن و درمیان ...

■عنوان که آهنگ رستاکه ...طلوع میگفت اکثر پسرا و جنس ذکور مثل اینکه با بارون مشکل دارن ... اولین باری بود که میشنیدم ... دور و بری‌های من و مردایی که میشناسم هیچوقت بارون گریز نبودن ... بابا دایی داداشم پدربزرگم ... عمو ... داداشم که شاهکاریه یعنی وقتی میبینه تو بالکن به قدر کافی بارون نمیخوره بهش میگه حاضر شو بریم توی حیاط یا جلوی در توی خیابون وایسیم خیس شیم :) فکر میکردم فقط دوست پسر کاف دیوونه میوونه است با بارون مشکل داره :))) مثل اینکه اشتباه فکر میکردم:)

[ یکشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۹ ] [ 3:11 ] [ ماه ] |